نمیدونم حس ام درسته یا نه راستش فکر میکنم ی خورده حس حسادت دارم، حسادت نیست، ی چیزی بین حسادت و خوشحال بودن از موفقیت دیگران. خنده داره واقعا، این حس فقط در زمینه ی مالی فعال شده. چرا؟ نمیدونم. بارها از موفقیتهای اجتماعی، درسی، اداری و . دیگران از صمیم قلب خوشحال شدم. واقعا خوشحال شدم این حس جدید اومده، ی چیز آزار دهنده و مشمئز کننده. شاید تحصیل مال زیاد در مدت کم آرزوی همه باشه، جالب اینجاست این حس بد برای تحصیل مالی بیدار شده که من بدست آوردنش رو از
چقدر سخته که بی صبرانه منتظر جانشین باشی و خبری نباشه از درد کلیه تو اتاقت مثل مار به خودت بپیچی نتونی پیش بچه ها دردت و نشون بدی که خدا نکرده روحیه شون رو ببازن این سنگ لعنتی هم بد چسبیده و گویا قصد نداره ت بخوره چند روز دیگه موند؟ نمیدونم خدایا کمکم کن که مستاصل شدم
و امروز تمام شد، خلاص شاید اشتباه کردم، نمیدونم. ینی شاید از همون اول اشتباه کردم. شاید وقتی زنگ زدن بیام این ماموریت باید بهونه میوردم. نمیدونم چرا نه نگفتم، ته دلم راضی به انجام ماموریت بود، هنوزم پشیمون نیستم. ی تجربه ی جدید، ی چالش جدید و لذت جوشش آدرنالین در خون. خدایا چرا من اینهمه این شغل لعنتی رو دوست دارم. بهرحال اومدم ولی تصورم این نبود، ی جورایی وارد بازی کثیف ت شدیم، برگ خوردیم. حتما اگه میدونستم این شرایط رو داره نمیومدم.
درباره این سایت